تناقض یعنی حال این روزهای من...آرامش عجیبی دارم که تلاشی برای داشتن یک خلوت چندساعت برای انجام کارهای شخصی (حال خوب کنم!) انجام نمیدهم...چون فرصت دارم بی دغدغه با زینا بازی کنم،به روشنا برسم،خانه را مرتب کنم و حتی یک قهوه بخورم اما از یک طرف هم صدایی به من می گوید پس من چه؟زندگی ات خلاصه شده در چی؟
این تناقض ها تا پنج سال آینده مرا مثل موریانه میخورد....