نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....
نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....

شب نگار

دیروز...همین دیروز کمتر از بیست و چهار ساعت گذشته!وقتی زینا کلاس تکواندو و بعد خانه ی دوستش بود و روشنا رفت خانه پدربزرگش،خانه را سابیدم 

و امروز همین سه ساعت پیش،پدر و دو دختر را تقریبا بیرون کردم تا هرآنچه ریخته و پاشیده بودند از خریدهای زیااااد میوه(به آقای میم می گویم امیدوارم همیشه جیبت پرپول باشد لی مررررد مگر عروسی داریم این همه خریدی؟؟؟)تا لباس های شسته شده را جمع و جور کردم و یک جارو نصفه نیمه زدم و آلان دراز کشیدم تا فیلم ببینم و هی استرس دارم نکند برگردند خانه؟؟؟

نظرات 3 + ارسال نظر
یاسی‌ترین جمعه 25 تیر 1400 ساعت 11:40 http://yasitarin.blog.ir

نه بابا به این راحتیا نمیشه از اونا ساخت!
واقعا انگور هم لواشک میشه؟

انگور رو امتحان نکردم راستش ترسیدم دوتا جوش بخوره از اونا بشه

یاسی‌ترین جمعه 25 تیر 1400 ساعت 10:08 http://yasitarin.blog.ir

من یه سال شربت انگور درست کردم ببین دیگه چه اوضاعی داشتم
از اون چیزا هم بلد نیستم درست کنم وگرنه خوب اونم نوعی بهینه‌سازیه
من میوه‌خور هستم اتفاقا ولی بازم زیادن

وایییی نترسیدی نوشیدنی غیرمجاز!!!!!بشه؟لواشک راحت ترین روش مخصوصااینکه بالکن دارید و گرمای کویری،هرچی میوه در آستانه خراب شدن رو می ریزی تو قابلمه با پوست و هسته یک کم نمک و همون اندازه شکر و کمی می پزه بعد صافش می کنی!

یاسی‌ترین پنج‌شنبه 24 تیر 1400 ساعت 08:53 http://yasitarin.blog.ir

از شباهت‌ها گفته بودی
یعنی توی زیاد خریدن میوه هم شباهت؟؟؟؟؟
من بعد از ده سال نتونستم به زبون نرم متوجهش کنم کم بخر. هیچ وقت هم توی ذوقش نمیزنم تا میاره میگم به‌به دستت درد نکنه و... بعدا مودبانه و محترمانه میگم کم بخررررر ولی بازم کل میوه‌فروشی رو بار میزنه میاره وقتی مهمون داریم این حالتش تشدید میشه انگار مهمونامون از قحطی اومدن و تو عمرشون میوه ندیدن
تازه خودشم نمیخوره بچه هم مگه چقدر میخوره؟ انتظار داره اون همه رو من بخورم؟؟؟

وای دقیقاااااا!من میوه خور نیستم متاسفانه،قدیم ترها خیلی میوه ها خراب میشد،من زورم می رسید فقط گاهی خشک می کردم یا لواشک و کمپوت،اما همه میوه ها که امکان چنین فرآوری را ندارند!آقای میم چندسال اخیر به خاطر گرانی ها خیلی خوب شده بود به اندازه می خرید اما دیروز دوباره مثل قبل شد!جوری که یک ظرف پر را دادم برد خانه مادرش!گفتم این همه انگور تو خونه ما مش.روب میشه و سرکه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد