نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....
نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....

زندگی شبانه

دیشب حدود ساعت ۱۱

خسته و خواب آلود روی مبل دراز کشیده بودم،گوشی دستم بود که نگاهم به بچه ها افتاد

هرکدام گوشه ای نشسته و با خمیربازی هایشان سرگرم بودند.

آشپزخانه مرتب بود،سینک خالی،روی کانتر ظرف میوه،

پذیرایی هم فقط اسباب بازی و مدادرنگی و کتاب رنگ آمیزی ریخته بود

از این تصویر قشنگ عکس گرفتم

می دانم چند سال بعد گوگل فوتو یادآوری این شب تابستانی را خواهد کرد و من غرق حس خوب این عکس خواهم شد.

رویا

دیروز خانمی من را تامسیری برد از سرمحبت و لطف

خیلی دوست داشتم کارت ویزت داشتم و می گفتم اگر کاری بود خوشحال میشم لطف شما را جبران کنم!

رویای قشنگی بود تمام مدت مسیر بهش فکر می کردم!



صبح زود

قهوه را از روی گاز برداشتم،ریختم داخل ماگ سبز رنگ

کتاب را با یک دست گرفتم و رفتم داخل پذیرایی،کنج خانه تا کمتر باد کولر بهم بخورد و از این آلرژی فصلی دوست نداشتنی کمتر اذیت بشوم.

آزمون خوبی بود برای آدم هایی که خوانده بودند،دیدن آدم ها با هر سن و سالی ،جوان ترها با استرس زیاد،مسن ها با لبخند،مثل خودم بیخیال و مطمئن از قبول نشدن!

یکجوری هیبت امتحان برایم شکست هرچند بچه ها می گفتند آزمون کانون خیلی سخت بوده و حتی چندتا سوال غلط داشته!

آزمون مرکز استاندارد و خوب بود

پیش به سوی یکسال درس خواندن بی وقفه با کیفیت و منتج به نتیجه قبولی!!!!

پ.ن:شپش ها خیلی کمتر شدند اما هنوز هستند،ماشین لباسشویی هر روز روشن با دمای ۶۰درجه،دیروز موهایم را رنگ کردم خوانده بودم رنگ مو اثر دارد!

روشنا هم سرش می خارد با اینکه برای او هم شامپو زدم


آزمون،شپش و دیگر هیچ

فردا

شش صبح باید بروم دانشگاه امیرکبیر آزمون بدهم

اولین آزمون بعد کنکور

دوست دارم شب امتحانی بنشینم کمی درس بخوانم

اما صبح متوجه شدم موهای زینا شپش گذاشته!

آنقدر خالی شدم که دلم می خواهد بخوابم.

موهای بچه ها را شامپو مخصوص زدم و شانه کشیدم

 روسری و کوسن ها و رومتکایی و ملحفه ها را باید بشورم

روی مبل و فرش ها را با دقت جارو بکشم 

موهای بچه ها را فردا دوباره شامپو بزنم و شانه بکشم

آنقدر شرایطم فرق می کند که جمله روانشناسی که دوستش دارم مرتب در سرم چرخ می خورد

"قبل از ازدواج شرایط کار و درس  را سامان بدهید بعد ازدواج کنید"

سخت

اما از پسش برمیام.

کمی بعد نوشت:

خانه را جمع و جور کردم،دو سری لباسشویی زدم،یک دور ماشین ظرفشور،

جارو زدم،شام درست کردم

بعد  از شام برای فردا کمی خرما وگردو و شیر پاکتی برداشتم،

مداد و پاکن و جامدادی و کارت آزمونم را گذاشتم داخل کیف.

دستی مادرانه به سر خودم کشیدم و حالا یکی دو ساعتی وقت دارم تا کمی درس بخوانم یا استراحت کنم.

سر زینا کمتر می خارد و این یعنی شامپو اثر کرده!