نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....
نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....

شب

من عاشق شبم...همین آلان بعد از گرگ و میش دم غروب،وقتی سر و صدای بچه ها کم می شود،چراغ خانه ها روشن می شود،گاهی بوی غذا در راهرو می پیچد،

همین آلان که خانه مرتب است،شام در حال پختن،آمدم پنجره ها را باز کردم تا هوای خنک شب پاییزی بریزد در خانه،

همین دقیقه ها را دوست دارم...

نظرات 4 + ارسال نظر
محدثه شنبه 22 مهر 1402 ساعت 08:06

میگم که بهت… شب بی نظیره … سکوت و مال خودت بودنش مخصوصا

بی نظیره

سپیده جمعه 14 مهر 1402 ساعت 09:08 http://sepidehalipour.ir

امسال که منم مامان یه بچه مدرسه ای شدم حال و هوای پاییز رو بیشتر از سالهای گذشته دارم حس میکنم. این پاییز تا اینجا برام خیلی پاییز بوده و بوی روزهای کودکیم رو داشته.

سپیده جانم
ممنون که برام نوشتی...امیدوارم روزهای خوبی در پیش داشته باشی

لیلی چهارشنبه 12 مهر 1402 ساعت 22:31 http://lostinwonderland.blogsky.com

مونا جان چه حال و هوای قشنگی داره نوشتتون من رو برد به شبهای قدیم به حیاطمون و گلهای رازقی و شب بو ...

ممنونم لیلی جان
چه تصویر قشنگی

نسترن چهارشنبه 12 مهر 1402 ساعت 22:06 http://second-house.blogfa.com/

من نیز هم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد