ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
سال ها پیش که طلا خیلی در دسترس و ارزان بود و من هم تازه ازدواج کرده و بعد زینا دنیا آمده بود،سرویس طلاهای قشنگی داشتم،همان سال ها پیش هم موقع خرید خانه همه را فروختم فقط حلقه ازدواجم ماند،حتی طلاهای زینا را هم با خوشحالی فروختم،
پنج،شش سالی بدل می انداختم و به آقای میم فرصت دادم تا خودش را جمع و جور کند،اما اوضاع اقتصادی و شغلی باهم بد شد،تاجایی که طلا خریدن آن هم مثل قبل، از عهده خیلی از مردم خارج شد ما هم یکی از آن ها.
روشنا که دنیا آمد برایم یک گردنبند ون کلیف ظریف خرید،بدون گوشواره و دستبند و انگشتر،
خیلی تلاش کردم تا بتوانم گوشواره یا دستبندی بخرم اما آنچه من می خواستم با پس اندازهایم جور نبود،
تا هفته پیش،
که از پس انداز حقوقم یک جفت گوشواره ظریف ون کلیف خریدم،خیلی خوشحال بودم،اولین طلایی بود که خودم خریده بودم،خودم با حقوق خودم،
نمی دانم چرا گوشه ی ذهنم انتظار داشتم آقای میم بیاید داخل طلافروشی و دستبندش را برایم بخرد!
اما از ماشین پیاده هم نشد!خوشحال هم نشد حتی بهم تبریک هم نگفت!!!!)))):
مبارکت باشه گوشواره ای که حاصل دسترنج خودت هست.
شاید همسرت فکر میکرده بعد از خرید خونه بتونه دوباره همه اون طلاها رو واست بگیره و وقتی حتی نتونسته ادامه گردنبندی رو که برات خریده رو واست بخره حس خوبی نداشته نسبت به خودش و شاید تو اون لحظه تمام حس های بدش بهش حمله کرده بوده!!
صبای عزیزم،ممنونم
بعد از خرید خانه برای آقای میم اولویت های دیگه ای مهم شد و طلا رفت آخر لیست، در حالیکه پول خریدش بود!
مبارکت باشه مونا جون
من هم مثل تو برای خانه تمام طلاهایم را فروختم اما بعد هفت سال کار کردن هیچ تکه طلایی تابحال خودم برای خودم نخریدم!!!چون همیشه احساس کردم خرجهای واجبتری هستن!!!چه بد
آفرین به شما مبارکت باشه عزیزم
نسترن عزیزم
برای هدیه دادن طلاها کسی از ما تقدیر نخواهد کرد،برای طلا نخریدن هم مورد مهر و تشویق قرار نمی گیریم
بهتر به فکر دل خودمون باشیم
ممنونم دوستم
ای جونمم، مبارکت باشه عزیزمممم
شاید چون خودش نخریده بود اینجوری برخورد کرد
چه می دونم والا بعضی وقتا این آقایون رفتارشون خیلی عجیب و غریب می شه ولی مهم گوشواره خوشگلته
ممنونم عزیزم
کلا عجیب اند