نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....
نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....

شب نگار

بیدارم....هیجان خواندن یک کتاب خوووووب"ناکدبانو"

انگار مونای وکیل و مونای خانه دار را در برابر هم قرار داده بود....

در زندگی لازم نیست بدانی هدف ات چیست،گاهی فقط به قدم بعدی فکر کن

همین قدر در آرامش و آسایش به سر کردن....

شب نگار

نگرانم....با اینکه یاد گرفتم برای مشکل پیش نیامده نگران نباشم،اما نگران این ویروس جدید کرونام که خبرش پخش شده...این روزها خبر واکسن پیچیده بود و امید داشتم چندماه بعد همه چیز تمام بشود اما انگار جاودانه شده ایم در این کرونا ،قرنطینه و نگرانی...