نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....
نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....

حال عجیب من

باید خشمگین باشم اما نیستم 

باید غمگین باشم اما ته قلبم را که نگاه می کنم غم نیست،اندوهی است به ظاهر گذرا

فقط آرزوی بلندی دارم که کاش پناهی داشتم بی آنکه درگیر مصالح و مصلحت باشد،من را برای همیشه در خانه خودش جای می داد

دلم برای تنهایی خودم می سوزد

اما نه

ته دلم این دلسوزی هم نیست...

نظرات 2 + ارسال نظر
مریم پنج‌شنبه 23 فروردین 1403 ساعت 21:40 http://sarzamin-e-maryam.blogfa.com

بعضی وقتا انقد زیاد حالمون غمگین یا عجیب میشه که دیگه عادی میشه برامون و عادت میکنیم... بی تفاوت میشیم نسبت ب اون حال

دقیقا همین مریم عزیزم

نسترن چهارشنبه 22 فروردین 1403 ساعت 20:48 http://second-house.blogfa.com/

چه خوبه میتونی برای حالت اسم بگذاری...
امیدوارم حالت به شود

ممنونم نسترن عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد