نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....
نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....

شب نگار

گاهی وقت ها به این فکر می کنم که از پنجره طبقه دوازدهم بپرم پایین...همه چیز را پشت سر بگذارم چه خوب،چه بد..‌‌

نظرات 2 + ارسال نظر
یکی شبیه تو سه‌شنبه 1 تیر 1400 ساعت 00:11

حتی فکرشو هم نکن دیگه

گاهی فکرش هم حال آدم رو خوب می کنه...احتمالا یک روز برم و جامپینگ توچال رو امتحان کنم!

Reyhane R سه‌شنبه 1 تیر 1400 ساعت 00:09

میشه به نظرت؟
من که میگم نمیشه.
جدای از ترسش فکر اینکه فلانی بعد من چی میشه و چه بلایی سرش میاد راحتمون نمیزاره!
منظورم از فلانی در درجه اول بچه ی آدم هست (:
تو هم اینجوری هستی؟

یک وقت اینجوری بودم....اما دیشب فقط می خواستم برم از دست همه....انگار یکی بهم میگه پس خود خسته ی تنهات چی؟همه اش بقیه و بچه ها؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد