نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....
نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....

مادر بچه ها

از در خانه دوستم که وارد شدم،غیر از پسرک شش ساله اش،چشمم به بهم ریختگی خانه افتاد و اسباب بازی های پخش و پلا،

حال دلم به طرز عجیبی خوب شد!

خانه ی مادری که دوبچه داشت همسن و سال زینا و روشنای من،

بچه ها چقدر راحت بودند،

ناهار هم عدس پلوی شفته خوردیم با سالادی که من درست کردم،

چهارتایی کنار هم،

عصر هم که بچه های کوچک خوابیدند،کمی جمع و جور کردیم و چای خوردیم و برگشتم خانه

یک روز خوب کنار هم

این اولین مهمانی دوستانه ای  بود که با دوتا بچه ها بعد از کرونا  رفتیم.

نظرات 4 + ارسال نظر
یاسی‌ترین جمعه 21 آبان 1400 ساعت 22:24 http://yasitarin.blog.ir

ای جانم چه خوب
میدونی منم با دوستام اینطوری‌ام؟ گاهی پیش اومده گفتم یه جا بازکن برای خودت بشین
البته
همیشه سعی‌ام رو میکنم مرتب کنم‌ و به خاطر عشق خودم هم که شده آشپزی و چیزای مختلف اما اگر نشه سخت نمی‌گیرم و خودمو از دیدن دوستم محروم نمیکنم
چه خوشحالم بهت خوش گذشته بعد این همه وقت
مطمئنا بچه‌ها هم خیلی به این مهمونی نیاز داشتن

یاسی جانم کاش همسایه بودیم....حتما می اومدم خونه تون...من اینجوری نیستمبه خاطر همین مهمونی دادن رو دوست ندارم چون خیلی خسته میشم و مهمونی رفتن خم چون فکر می کنم صاحبخونه اذیت میشه نمیرم
ولی خوب باید جور دیگری بود!

رهآ جمعه 21 آبان 1400 ساعت 00:58 http://Ra-ha.blog.ir

لازم بگم چقدر خوشحالم برات که همچین مهمونی رفتی؟ :)

عزیزم رها جانم....ممنونم مهربانم

آرامش پنج‌شنبه 20 آبان 1400 ساعت 21:20 http://harim-e-del.blog.ir

چه عالی
چه خوب که دوستت سخت نمی‌گیره...
عاشق مهمانی بی تجملات و راحتم :))

عالی بود....البته ناهار پیشنهاد من بود،گفتم یک غذایی بزار که همه گروه سنی های !حاضر در مهمونی بتونند بخورند!
مهمونی که ساده باشه نه صاحبخونه خسته میشه نه مهمون

حنا پنج‌شنبه 20 آبان 1400 ساعت 18:34 http://Khaneyeaftabi.blogsky.com

نوشه جان و میدوارم مستدام باشه این دورهمی ها..

ممنونم حنا جان
کرونا دور بشه،دور هم جمع بشیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد