نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....
نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....

از پانزده سالگی تا همین امروز

خاله و دایی و عموی عزیزم را به خاک سپاردم

مگر من چقدر عمر کرده ام این همه غم دیده ام.....

نظرات 7 + ارسال نظر
یاسی‌ترین شنبه 30 مهر 1401 ساعت 15:12 http://yasitarin.blog.ir

تسلیت میگم عزیزم
واقعا سخته
اون هم غم پشت غم...
الهی شادی میهمان دلت باشه

ممنونم یاسی جانم

Ro دوشنبه 18 مهر 1401 ساعت 20:10 http://su-vida-violeta.blogsky.com

تسلیت میگم...
روحشون شاد..

متشکرم

مامانی یکشنبه 17 مهر 1401 ساعت 16:01

روحشون شاد

در بازوان یکشنبه 17 مهر 1401 ساعت 03:06

عزیزم روحشون شاد باشه و عمر عزیزانت خیلی خیلی طولانی و با سلامتی

در بازوان عزیزم....امیدوارم‌خوب خوب باشی
ممنونم از لطفت

رویا شنبه 16 مهر 1401 ساعت 16:50 http://hezaran-harfenagofte.blogsky.com

مونا جان عزیزم
تسلیت می گم .
روحشون شاد .

رویای عزیزم ممنونم ازت

Marzi شنبه 16 مهر 1401 ساعت 16:40 http://rozegaremarzi.blogsky.com

تسلیت بانو.
غم آخرتون باشه

ممنونم مرضی جان

نسترن شنبه 16 مهر 1401 ساعت 08:52 http://second-house.blogfa.com/

مونای عزیزم
تسلیت میگم...
غم عزیزان خیلی سخته خیلییی...
راهشون پر نور و جایگاه شون فردوس برین...

ممنونم نسترن عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد