نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....
نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....

فراموشی های مادرفرزندی

روشنا سوار تاب شده،زینا برایش شعر تاب تاب عباسی می خواند

همانطور که قهوه فوری را می ریزم داخل فنجان به زینا می گویم یادت  این شعر را می خواندم:

تاب تاب عباسی/یک دختربلایی/اسمش چیه زیناییی!!

با هجوم خاطرات کوچکی زینا قلبم مچاله شد،مثل یک فیلم روی دور تند

اما زینا یادش نمی آمد

راستش دلم گرفت،خاطرات خوبی بود لحظه های تاب بازی زینا و از اینکه فراموش کرده بود ناراحت شدم

کاش فراموشی دکمه انتخاب خاطرات خوب و بد داشت.

نظرات 4 + ارسال نظر
سمیه یکشنبه 6 آذر 1401 ساعت 13:43

فقط لطفا میشه آدرس جایی که ازش زنبیلهارو خریدید بگید، البته اگر تهران هستید، ممنونم

سمیه یکشنبه 6 آذر 1401 ساعت 13:40

یک روزی زیر پست نشانه ز که زنبیل خریده بودید نوشتم چه ایده جذابی شد، اصلا فکر نمی کردم یک روزی نشانه ز به دختر من هم که از قضا اسمش روشناست بیفته، سریع یاد ایده شما افتادم و میخوام واسه بچه ها زنبیل بخرم، خلاصه گفتم حلال کنید ایده تون رو دزدیدم و بگم چقدر دنیا کوچیک و عجیبه

سلام سمیه جان،راستش خوشحالم که ایده من کمکتون کرد
خدا بهتون توان بده نشانه ز،نشانه چقر و بد بدنیه!
من از صالح آباد خریدم
عمده فروشی های پلاستیک فروش
خیابون اتحاد سمت حکیمیه هم ممکن داشته باشند

نسترن جمعه 4 آذر 1401 ساعت 16:05 http://second-house.blogfa.com/

کاش انتخابی بود....

کاش

مهتاب جمعه 4 آذر 1401 ساعت 00:29 https://privacymahtab.blogsky.com

الهی اره هاااا یه چیزایی فقط تو ذهن مادرها ثبت میشه که هیجا بایگانی نمیشه

دقیقاااااااااااا
تو ذهن بچه ها هم همین به عنوان یک مادر و فرزند دو جور خاطره متفاوت دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد