نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....
نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....

زن کدبانوی درونم کجایی؟

کابینت ها تمیزکاری می خواهد،خواهر آقای میم یک شوینده نانو  خریده برای شستن چدن های گاز،هود و گاز تمیز کاری لازم،یخچال هم،کلا یک خانه تکانی افتاده گردنم

اما اصلا دوست ندارم شروعش کنم

دوتا تابلو دستم،تصمیم دارم پیجم را راه باندازم،یک دوره جامع گلدوزی شروع کردم ،درس های زینا مانده،امسال خیلی متفاوت با سال قبل و من افت درسی زینا را می بینم و باید باهم درس کار کنیم،روشنا آخ روشنا،هفتاد درصد کثیفی کابینت ها جای دست او و خط خطی هایش هست،

بیست و چهار ساعت برای من خیلی کم

زن کدبانوی درونم غر می زند،زن معلم درونم نگران زیناست،زن هنرمند درونم می خواهد زودتر به درآمد برسد،

و من

 دیروز یک بسته نخ شصت رنگ به دستم رسید لمسش می کنم و شبیه کودکی ذوق زده می خندم...

نظرات 3 + ارسال نظر
آرامش پنج‌شنبه 10 آذر 1401 ساعت 22:55 http://harim-e-del.blog.ir

همون نخای شصت رنگت رو بچسب و باقی رو بیخیال... باور کن :))

فکر کنم درستش هم همین

حمیده پنج‌شنبه 10 آذر 1401 ساعت 12:45 http://Www.tast-good.blogfa.com

سلام
منم واقعا وقت کم می آوردم. اما یکی دو هفته زیارت عاشورا با صد لعن و صد سلام خواندم و یک جور عجیب تمام کارها به بهترین شکل انجام میشن.
انشالله موفق باشی

زیارت عاشورا معجزه است...ممنون از یادآوری اش.متشکرم

مهدی پنج‌شنبه 10 آذر 1401 ساعت 11:22 http://dibacheh.blogsky.com

سلام
خوبه. ادامه بده
و مراقب بچه ها باش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد