ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
محدثه ی عزیزم پرسیدی کجا هستم؟
خانه باغ نرفتم احتمالا هفته اول تیر می رویم بعد از امتحان های خواهر آخری
بعد از گذارندن یک هفته ی عجیب تلخ و ناراحت کننده،یک پیشنهاد کاری داشتم
وقتی رفتم جلسه میسر زندگی ام با نیم درجه چرخش فرمان!شروع شد و می دانم آخر راه از آنچه هستم کیلومترها فاصله خواهم گرفت
غول دوست داشتنی و نداشتنی دیگری دارم،رانندگی،
او را دارم به گواهینامه تبدیل می کنم،آرزویی که شب ها خوابش را می دیدم و روزها از پارک دوبلش شکست می خوردم و هی عقب می افتاد،
این روزها پر از استرس و هیجانم
پر از تنش
تحت فشارهایی که برای حرکت لازم اند
امیدوارم اینبار پا پس نکشم و جا نزنم و تمام بشوند این دو موضوعی(کار و رانندگی) که نداشتن شان عمیقا به من احساس بی کفایتی می دهند.
مونا عزیزم… چه جاهای خوبی هستی … همیشه قدم های اول درست تبدیل میشه به دویدن… رانندگی از بدنیا آوردن دو تا بچه و بزرگ کردنشون سخت تره؟ نه فکر نکنم…یعنی تو آدم سخت تر از اینا بودی ، این که برات آب خوردن هست و کار هم پس روزهای خوشی و استقلال داره میرسه … چی دلچسب تر از اینکه دوستم داره پرواز میکنه … از صمیم قلبم برات خوشحالم …
ممنونم محدثه جانم
چقدر قشنگ نوشتی
نمیدونم چرا همیشه فکر میکردم فقط دوتا خواهربد
چه خوب بابت پیشنهاد کاری...مصاحبه رفتی؟ نتیجه چطور بود؟
واما رانندگی... مطمئنم از پسش برمیای،همونطور که من اومدم، من ۱۸سالگی گواهینامه گرفتم و همون موقع مینشستم ولی حدود ۱۰سالی مطلقا رانندگی نکردم، همه چی یادم رفته بود و وقتی منشستم حجم استرس آنقدر زیاد بود بدنم قفل میکرد و گوشهام نمیشنید، اما الان حدود یک سال و نیمه میشینم و خیلیییی بهتر شدم،هنوزم وقتی کسی سوار ماشین میشه استرس میگیرم ولی واقعا پیشرفت کردم الان غول آخر پارک دوبله
درصورتی که من برای امتحان شهری پارک دوبل زدم هلوووو اینهمه داستان گفتم تا بدونی با تکرار و تمرین و کمی جسارت حتما شدنیه
نسترن عزیزم ممنونم که برام از تجربه ات نوشتی
خواهر آخری خیلی کوچکتر از ماست !
مصاحبه که نبود شبیه کارآموزی و یادگیری
رانندگی امان از رانندگی
دیگه امسال باید تمومش کنم
موفق میشین و این آرزو به حقیقت میپیونده