نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....
نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....

اولین روز کاری

دیروز نزدیک ظهر موقع شستن ظرف ها  حساب و کتاب کردم و دیدم بعد از ظهر کاری ندارم،به رئیس جدید که آشنا هستند پیام دادم و ساعت ۳و نیم روشنا را گذاشتم خانه مادربزرگش و زینا را فرستادم کلاس و رفتم دفتر.

اولین روز کاری فوق العاده بود،هرچند موقع پانچ کردن دست هایم می لرزید! و سرعتم خیلی پایین بود اما یک ساعت بعد در دفتر می چرخیدم و یکجورایی کار را یاد گرفتم،خیلی خوشحال بودم واقعا فکر نمی کردم به این زودی مشغول کار بشوم.

رسیدم خانه آقای میم از برق چشم هایم فهمید چقدر خوشحالم.

اگر موضوع نگهداری بچه ها نبود هر روز عصر دفتر بودم ولی فعلا هفته ای دو،سه  روز می روم تا چه پیش آید.


نظرات 6 + ارسال نظر
آقای سه نقطه یکشنبه 4 تیر 1402 ساعت 00:11 http://mr3point.blog.ir/

ان شالله خیر هست

Reyhane R چهارشنبه 31 خرداد 1402 ساعت 14:27 http://injabedoneman.blog.ir/

خوشحالم برات مونا جان ^_^
الهی که شروع روزهای جدید و درخشان زندگیت باشه (:

ممنونم ریحان جان

آرامش سه‌شنبه 30 خرداد 1402 ساعت 14:31

الان داری قدم‌هایی لرزان برمی‌داری، شروع سخته ولی وقتی رفتی توی دلش دیگه همه چی روی روال میفته :)
همین دو سه روز در هفته هم خیلی عالیه و برای تجدید قوا مخصوصا برای کسی با روحیات تو جوابه

ممنونم آرامش عزیزم

نسترن دوشنبه 29 خرداد 1402 ساعت 13:05 http://second-house.blogfa.com/

خیلی هم عااالی
موفق باشی

صبا یکشنبه 28 خرداد 1402 ساعت 13:47 http://meslehavayebahar.blog.ir

دفتر چی می‌ری مونا؟ وکالت؟ اسناد رسمی؟
نمی‌دونستم حقوق خوندی.
بزن قدش هم‌رشته‌ای✋

دفتر وکالت
موفق باشی هم رشته ای

پوستردیواری برجسته یکشنبه 28 خرداد 1402 ساعت 09:47 https://www.top-decor.ir

همیشه روز اول کار سخته موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد