نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....
نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....

جمعه

دخترگل گلی دیشب رفت))):

قبل از رفتن به فرودگاه  با مادر و خواهر فرنگ نشین آمدند خانه ما، کیک هویج و گردو درست کردم که خیلی خوب شد،بافت نرمی داشت و خوب پف کرده و خوشمزه بود،

به عنوان آخرین یادداشت دستور کیک را از من گرفت و نوشت و با هم عکس گرفتیم و بغلش کردم و رفت!

دلم خیلی گرفت،به آقای میم گفتم خواهر فرنگ نشین برگرد خیلی سخت تر می شود)))))):

امروز می رویم خانه باغ عمه جان،

دوست داشتم بیشتر درس میخواندم،زمان زود می گذرد.

نظرات 1 + ارسال نظر
ویرگول جمعه 6 مهر 1403 ساعت 19:40 http://Haroz.blogsky.com

احساس می کنم پات بهتره نه؟
من چرا نفهمیدم دختر گلی گلی کیه؟
به رفتنش فکر نکن از الان و بودنش لذت ببر

سلام دوستم
دوست فرنگی خواهر فرنگ نشین!
بهترم ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد