ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
صبح داشتم جرمگیر داخل روشویی می ریختم که یاد حال خوبم افتادم،سه سال پیش در اوج کابوس هایم،وقفه ای ایجاد شده بود،خانه ی دوستی،
فرصت شد زیر آفتاب زمستان با لیوان کاپوچینو دراز بکشم و کتاب سه شنبه ها با موری را بخوانم،آن هم در زمانی که زینا خانه ی مادربزرگش بود و من دغدغه ی او را نداشتم....
امروز بعد از تمییز کاری اساسی دیروز که جانم به لب رسید،کار خاصی نداشتم،پس صبحانه پن کیک درست کردم،جمع و جور معمول را انجام دادم،تا کلاس زینا شروع شد
عجیب بود کلاس هم ریتم آرامی داشت،آنقدر خوب بود که زینا برای اولین بار در این دوماه و ده روز بعد از کلاس مشق هایش را نوشت آن هم بدون هیچ غر زدنی!
مشق هایش هم خیلی کمتر از همیشه بود!
روشنا هم کاری به ما نداشت و با خودش و چوب شورهایش سرگرم بود!
یکی از دوستانم که همسایه طبقه یازدهم برای غروب دعوتم کرد خانه ی شان آن هم بعد از حدود پنج ماه که ندیدمش!
کیف بسیار شیکی دیدم که مادرم قرار شد برایم بخرد
آیا امروز را نباید ثبت کرد؟؟؟
بنظرم امروز باید طلا گرفت، ثبت کافی نیست
کاش بیشتر روزها اینجوری بود☹
خداروشکر که روز خوبی بوده ولی من فقط به این فکر کردم که فرزند بودن چه آسون مامان بودن چه سخته =)))
واقعا چه راحت تو هر سنی متناسب همون سن ریخت و پاش می کنیم و سر درس و مدرسه و دانشگاه جون به لب همه می رسونیم=)) تهش هم میگیم هرچی بوده جنم خودمون بوده =))
خودمو میگم
اصلا هم حواسم نیست ریخت و پاش بعد اینو کی جمع کرده؟! =))
نرگس جانم،هر دو سخت!فقط مادر بودن یک امتیاز دارد که انتخاب خودمون بوده و عشق عمیقی در جریان مثل یک دوپینگ!اما فرزند بودن نه
وای چقدر خوب

انرژیم تموم میشه
اینم روی خوش زندگی،
دوران مریضیتون یادته؟
چقدر دلم میخواست الان منم جایی با لیوانی از یک نوشیدنی گرم و دلچسب، بیدغدغه ولو بودم.
ولی گیسو رو پامه و آخرین تلاشهاش برای بیداری رو انجام میده. آلما هم کارتون میبینه فکر نمیکنم زودتر از ساعت ده بشه منهدمش کرد.
مونا من ساعت هفت و هشت غروب تا وقتی بچهها بخوابن تو هپروتم
آخ یاسی،چه روزهایی بود،گاهی از توان و صبر خودم شوکه میشم که چطور کرونا و مریضی روشنا رو باهم از سر گذروندم!
وای وای کاملا حق داری
همهی لحظات این زندگی ارزش ثبت کردن دارن حتی اونایی که پر از غم و ناراحتیاند چون جزئی از همین زندگیاند :))
دقیقاااا