نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....
نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....

HBD To Me!!!

دیروز وسط اسباب چیدن خانه مادرم اینا،دوست صمیمی مادرم با کیک خانگی و شمع برایم تولد گرفت،

واقعا غافلگیر شدم.

امسال خیلی امیدوارم،نشانه های قوی و درخشانی در چندماه گذشته دیدم که به آینده امیدوارترم کرد.

هرچند امروز که روز تولدم

روز جمعه است،باید خانه بهم ریخته را تمیز کنم،ناهار بپزم،با زینا درس کار کنم،با روشنا وقت بگذرانم

اما

پیاده روی هم می روم و این آغاز درخشان حال خوب من...

پ.ن:کامنتی دارم از" ازخاموشی" نمی دونم خصوصی یا نه،لطفا بهم بگو

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد