نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....
نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....

بندهای ذهنی

من آدم ترسویی هستم،تو ذهنم واقعیت ها به طرز غریبی ترسناک و خشن و غیرقابل کنترل هستند.

به همین دلیل خیلی کارها را انجام ندادم،خیلی دوستی ها را ادامه ندادم یا حتی شروع نکردم.

اما مادر شدن و صد البته مسئولیت ناپذیری آقای میم باعث شد  حس کنم باید  برای زندگی خودم و دخترها حرکت کنم،

ترس مانع حرکت بود،تلاش می کردم آقای میم را به راه بیارم،تا همین یکی دوماه قبل که از این تلاش هم دست برداشتم.

حذف آقای میم از ذهنم،

شجاعت حرکت کردن را بهم داد.

خیلی پیش پا افتاده است اما همین هفته گذشته دوبار بچه ها را بردم شهربازی و پارک ژوراسیک با اسنپ بدون آقای میم،

با عبا!

این دوتا تغییر برای من خیلی ارزشمند.

واقعا  بدون ماشین و آقای میم بیرون بردن بچه ها اصلا وحشتناک و سخت نیست.


نظرات 4 + ارسال نظر
ویرگول پنج‌شنبه 14 فروردین 1404 ساعت 19:41 http://Haroz.blogsky.com

چقدر عالی که تونستی مستقل بشی
به نظر من این قدم های کوچک خیلی خیلی می تونه تو مستقل شدنت حداقل از لحاظ روانی کمکت کنه بهت افتخار می کنم عزیزم

ویرگول عزیزم
ممنونم از نوشته محبت آمیزت
واقعا از لحاظ روانی بار بزرگی رو زمین گذاشتم

ارغوان پنج‌شنبه 14 فروردین 1404 ساعت 13:52

بهترین تصمیم رو‌گرفتی، هر چقدر بند های وابستگی به دیگران رو بیشتر باز کنی حالت بهتر میشه. رانندگی رو هم بذار تو لیست باور کن من خودم دیر رانندگی کردم به زور هم گ‌و‌اهینامه گرفتم از بس استرسی هستم، چهار پنج بار ایران چهار بارم اینجا امتحان دادم و قبول شدم. پس شک نکن تو هم میتونی!!! من مامانم همیشه میگفت بیخیال گواهینامه بگیر خودت رانندگی نکن خطر ناکه هر جا خواستی با تاکسی برو، این عامل همیشه بازدارندم بود و باعث ترس و استرس از رانندگی، تا خودم تلاشمو کردم تو هم حتما میتونی.

دقیقا ارغوان عزیز
متاسفانه رانندگی آنقدر سنگ بزرگی شده که برداشتنش از اولویت هام خارج!
ولی واقعا بهش نیاز دارم
ممنونم

محبوب حبیب چهارشنبه 13 فروردین 1404 ساعت 20:18

من هم آدم تنبلی هستم و برای بیرون رفتن ترجیح میدادم حبیب هم باشد و ببرد و بیاورد و ...
و این خیلی وقتها میشد هیچ وقت بیرون نرفتن و تفریح نداشتن
باید من هم مدل شما برخورد کنم.
جالب هست که امروز که بهش میگم ما اصلا تفریح نداریم چون تو پنج شنبه و جمعه همش میخواهی بخوابی و ... منکر قضیه شد بالکل. در حالی که برای خواب تمااااام پنج شنبه و تماااام جمعه دعوا کرده چند بار

شروع کردن سخت
ولی گاهی لازم آدم تغییر رویه بده

مامان چیچیلاس چهارشنبه 13 فروردین 1404 ساعت 18:57 https://mamachichi.blogsky.com/

معلومه که سخت نیست این چه طرز فکریه آخه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد