نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....

ترک های قلبم

امسال تا جایی که شد بغلش کردم...می دانستم روزی که برود دست هایم بی قرار در آغوش کشیدنش خواهند شد...

این بار بیشتر از قبل از رفتنش خوشحالم و بیشتر از همیشه جای  خالی اش آزارم می دهد؛

این تناقض ها شبیه گرم و سرد شدن های مدام قلب آدم را می ترکاند....

نظرات 1 + ارسال نظر
نسترن دوشنبه 16 مهر 1403 ساعت 16:19 http://second-house.blogfa.com/

چه تناقضاتی...
جاشون سبز

خیلی سخت رد شدن از این تناقض ها
ممنونم دوستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد