ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
پدر آقای میم همیشه جمله خوبی می گوید: "داری رانندگی ات رو می کنی یکی میاد از پشت بهت میزنه و خسارت می بینی"
حکایت دیروز تا چند روز بعد من شده،
همسایه روبه رویی که فقط در حد سلام علیک با هم ارتباط داریم،
به آقای میم زنگ زده مراسم داریم خانه شما زنانه باشد!
چون همسر من باردار!!!!!!!!
آقای میم بدون مشورت با من،قبول کرد.
مراسم زنانه داشتن یعنی تمیزکاری و تغییر چیدمان خانه،پذیرایی از مهمان ها،جمع کردن ریخت و پاش مهمان ها با من هست!!
تمام دیروز داشتم منفجر می شدم،وقتی قرار تمام کارها با من باشد باید با من صحبت می کردند،زن همسایه می آمد دم خانه به من می گفت شما مشکلی نداری خانه ات و خودت در اختیار مهمان های من باشید؟
اما آقای میم که تمام این سال ها من را هیچ حساب کرده با شنیدن اسم مراسم حدیث کسا دلش آب افتاد که "برکت خانه" است چه اهمیتی دارد مونا راضی باشد یا نباشد؟به زحمت بیافتد یا نیافتد؟
به آقای میم گفتم مردانه را بانداز خانه ما خودت بالای سر مهمان ها باش من بروم خانه مادرم،گفت همسایه گفته زنانه خانه شما باشد چون همسر من باردار(من برداشتم این بود چون همسرش نباید کار کند من کارها را انجام بدهم،همسایه دو پسر بزرگ دارد)
آقای میم وقتی فهمید ناراحتم،وقتی مثلا خواست باهم حرف بزنیم
گفت" تو با حدیث کسا مشکل داری!من برای خونه خودم نمی تونم تصمیم بگیرم!"
دل من که قبلا هزار تکه شده بود،اینبار تکه ها فرو رفتند داخل قلبم.
پرتوقع بودن و بی فکری همسایه یک طرف،بی توجهی و نادیده گرفته شدن از سمت آقای میم از طرف دیگر....
حس می کنم دوتا ماشین از دوسمت بهم ضربه زدند
له شدم...
پ.ن:می شد فقط بگوید "تو حق داری،همسایه خیلی پرتوقع و بی فکر ولی من هستم و کمکت می کنم"
پ.ن:آقای میم یک پیام برای من فرستاد که فورارد پیام آقای همسایه بود که گفته بود مراسم آقایون خونه شما باشه.
دعوا و جروبحث هم اصلا نکن با آقای میم.
اگر خانم همسایه قبول کرد و جابجا شد. به اقای میم بگو شما خونه و حدیث کسا و برکت رو میخواستی دیگه. چه فرقی میکنه زنونه و مردونهاش. اینجوری هر دو راضی هستیم.
برای دفعههای بعد هم یاد میگیره که به جای شما مسئولیتی رو قبول نکنه
آقای همسایه وحی نازل نکرده که.
یه جارو گردگیری بکن و خونه رو بده دست همسرت که اختیارش رو داره و برو خونه مادرت.
و بگو لطفا دوبار حدیث کسا رو بخونین. یه بارم از طرف من.
سلام
وای خوب شد اینجا هم ازش نوشتی..
تو کانال خوندم و از بی راه ارتباطی داشتم منفجر میشدم.
خیییلی حق داری.
و به نظرم اصلا به همسرت نگو. خودت برو دم خونه همسایه و به خانمش بگو ببخشید همسرم اینجوری گفته. تشریف بیارین. فقط بیزحمت مردونه رو بیارین خونه ما. من پام دردمیکنه و شرایطش رو ندارم.
و باید برم خونه مادرم برای کاری. همسرم اطلاع نداشته. کاش به خودم گفته بودین.
من خونه رو مرتب میکنم آقایون تشریف بیارن. قبول باشه و التماس دعا.
تو ادامه پست می نویسم چی شد
تو با حدیث کسا مشکل داری؟؟! این حرفیه که جلوش نتونید وایسید؟ خب بگید آره من با حدیث کسا به این شکل و روش مشکل دارم. من جای شما بودم میرفتم به خانم همسایه که لیدر این برنامه ست اطلاع میدادم، که همسرم بدون اطلاع من گفته و من شرایطش رو ندارم و الان بخاطر این درخواست شما بین ما اختلافه.
به همسرمم میگفتم هرکاری میخوای بکنی خودت انجام بده ، من میرم از خونه اون روز، و خودت باش و از مهمان ها پذیرایی کن. و جدی و محکم پای این حرف وا میستادم.
این همه
گفتگو یک پایه داره:فهمیدن حرف طرف مقابل،وقتی ما حرف هم رو نمی فهمیم عملا گفتگو به هر صورتش درست پیش نمیره...
خوب این خانم همسایه چه فکری کرده؟ نذر از توان دیگران ؟
مثل اینکه من نذر میکنم واسه سلامتی من شما صد میلیون بدی خیریه؟ این درسته اصلا؟
چرا با خانم همسایه حرف نزدی؟
میدونم دو تا ماشین بهت خورده در واقع.
یکی اش همسر که میگی فایده نداره
دومی خانم همسایه!! بگو حالا که قراره زنانه منزل ما باشه، بیزحمت اجازه بدید یه سری چیزها رو من مشخص کنم. حتی زمانش رو. الان تایم امتحانات بچه ها هست و... خلاصه داری بهانه میاری و ... میتونی اگر دیدی واقعا پررو هست به واسطه بهانه آوردن زیاد کنسل کنی.
در غیر اینصورت اگر تایم خودتون میخواهید باشه مردانه اینجا باشه
یا هر توضیح دیگه ای
حداقل یکی از ماشین هایی که بهت زده رو کاری کن دفعه آخرش باشه.
خلاصه بی چون و چرا که نمیشه بگی.
سلام ، مگه زمان خاصی داره این دعا؟، خب میذاشت فارغ میشد بعدا مراسم می گرفت ، نماز رو میگن قبول نیست اگه یه چیزیش غصبی باشه ، چه عجیبا بعضیها

خیر. و تو باید راهش رو پیدا کنی خانوم وکیل.
آنطور که من میدانم وکیلها آرام ،منطقی قدرتمند، گفتگو میکنند
یاسین به گوش خر خوندن رو شنیدی؟
خب شوهرت و همسایه خودخواهن. اما شرایط طوری نبود که مجبور باشی به این ماجرا تن بدی. حالا یه سوال ازت دارم که احتمالا ناراحتت کنه
چطور می خوای وکیل بشی و از حق دیگران دفاع کنی وقتی همین امروز حق خودت رو نگرفتی؟
یک سوال بپرسم
از نظر تو گرفتن حق به معنی دعوا کردن و احتمالا مقداری جیغ و داد کردن؟