ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
داشتم لباس پهن می کردم روی بند که یادم آمد صدقه سر!"تردز" فهمیده بودم این روزها ماشین های قدیمی از صفرشان گران تر خرید و فروش می شوند و به آقای میم گفته بودم و او از به روز بودن من تعجب کرده بود....
آن موقع ها که فقط مادر و زن خانه بودم چقدر دست و پا می زدم تا بسته نمانم،بخوانم بدانم حتی اگر خبرهای اعصاب خردکن اقتصادی و سیاسی بود که علاقه نداشتم،یا مباحث دینی و فلسفی بود که دوستشان داشتم
زن طفلکی درونم چقدر شاخه به شاخه پرید تا ثابت کند راکد و بیکار نیست
اما حالا در محیط کار به اندازه یک دختر بچه ۱۸ساله هیچ نمی داند!
نه درس هایش یادش مانده،نه تایپ سریع و اکسل و ورد بلد است،نه بایگانی کردن نه نوشتن اظهار نامه و لایحه و ....
کاش جهت دار جلو رفته بودم،کاش روزی که کتاب های حقوقی گران بهایم را جعبه کردم و گذاشتم سرکوچه آنقدر خسته و دلزده از درس نبودم
و تمام این ده_دوازده سال خرد خرد فقط همین ها را خوانده بودم
کمی تایپ و اکسل و ورد تمرین می کردم
کاش می دانستم مهارت شغلی داشتن برای به روز بودن کافی است
هرچند زن خانه دار هنرمند درونم خیلی آرامش داشت و با نخ های رنگی کیف می کرد
من آدم خانه نبودم و تمام این سال ها بی جهت دست و پا زدم.
خیلی شبیه به هم هستیم متاسفانه ( از لحاظ بی جهت بودن گفتم متاسفانه )
من هم در مسیر شغلی ام بسیار خسته هستم و خیلی راهها رو انتخاب کردم و نصفه نیمه رفتم و هر چقد اطرافیانم بهم میگفتن از این شاخه به اون شاخه نپر درکشون نمیکردم و باز هم مسیر خودمو میرفتم . الان 12 سال از کار کردنم گذشته و به اندازه یک نیروی درجه 3 اطلاعات دارم . متاسفانه
از هر چیزی یک مقدار بلدم و یک کار و کامل بلد نیستم
خیلی خسته ام نیاز دارم یکم استراحت کنم . اما تصمیم دارم یک مسیر رو از ین این کارهایی که امتحان کردم ، تا تهش برم .
ولی اشتیاقم مثل قبل نیست . انگار یک اجبار درونی هست
خوشحالم که برام از تجربه خودتون نوشتید...اجباردرونی برای رها شدن از بی جهت بودن
به نظرم تحمل دردش به نتیجه اش می ارزه
موفق باشید
سلام
چقدر شرایط مشابه هم داریم...
و چقدر درد دلم تازه شد با خوندن پست ها
متاسفانه شرایط خوبی نیست اما رایج