نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....
نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....

ما را به سخت جانی خود این گمان نبود

ما چطور این حجم از استرس و غم را تاب می آوریم؟

زندگی شخصی مان کم بی چالش و غم نیست که باید غم هایی چنین بزرگ را تاب آوریم...

پ.ن:حب قلبی نیست،که اگر باشد هم از تفاوت های ماست،

چالشی که کشورم با آن روبه رو شده من را به روزهای سخت دهه ۶۰ می برد.

انا لانعلم منه الاخیرا.....

مراقب بچه ها باشیم

نظرات 4 + ارسال نظر
امیلی سه‌شنبه 1 خرداد 1403 ساعت 22:00 http://www.14tir86.blogfa.com

سلام حادثه تلخ سقوط هلیکومتر درگذشت رئیس جمهور ایران همراهان دردناک بود که با واکنش چهره ها عزای عمومی در کشور هند پاکستان عراق لبنان سری لانکا شد دلم گرفته

یک مردم دوشنبه 31 اردیبهشت 1403 ساعت 16:57

ببین چه کردند با مردم
سزاشون بیش از این نیست
از امام مهربانیها ممنونم که به مردم عیدی دادند

البته که در آخر سزای همه ی ما مرگ خواهد بود چه بخواهیم چه نخواهیم

پریسا دوشنبه 31 اردیبهشت 1403 ساعت 13:42

سلام
به قول شهید آوینی" در عالم رازی است که جز به بهای خون فاش نمی شود"
و خوش سید شهید عزیز ما هم مظلومیت خودش رو افشا کرد و هم خبث باطن عده ای رو که دین شون انسانیت هست ولی از مرگ دیگران خوشحالن
حداقل سکوت نمی کنن تا بیش از این رسوا نشن ب

چه راز پر بهایی

مامان چیچیلاس دوشنبه 31 اردیبهشت 1403 ساعت 09:15 https://mamachichi.blogsky.com/

فدای سرت زندگی تو بکن

در ایران زندگی می کنم و نمیشه بیخیال بود!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد