ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
امشب به معنای واقعی خسته بودم اما لنگ لنگان!آشپزخانه را جمع و جور می کردم،روشنا یکی از بدخلق ترین روزهای عمرش رو پشت سر گذاشته بود و نق می زد و نمی خوابید!زینا با صندلی های میز ناهارخوری و چادرهای مهمانی من تونل ساخته بود وسط پذیرایی!
و اصرار داشت چون خیلی زحمت کشیده جمع نکنم!
موقع چیدن ماشین ظرفشویی به این فکر می کردم چه چیزی باعث شد من اینجا باشم؟
سال نود و دو چرا تصمیم به مادرشدن گرفتم؟
درس خواندن خسته ام کرده بود،کار هم اصلا در فکرم نمی چرخید،اوضاع مالی خوب بود و آقای میم مخالف کار کردن من(برعکس آلان)،دوستانم داشتند بچه دار می شدند و من با یکبار تجربه سقط،چند هفته ای مزه مادری را چشیده بودم و عاشق آن کنجد ناکام شده بودم،
انتخاب دیگری نداشتم...به نظرم بهترین تصمیم بود که هم من و هم آقای میم راضی بودیم به بودنش.
گوشه ی ذهنم غر می زد دیدی؟ما زن ها انتخاب دیگری نداریم اما مردها چقدر آزاد اند
آلان یادم افتاد آقای میم با وجود توانایی هایش دو،سه سالی هست تقریبا سرِ کار!
مجبور به اسم کار،روزهایش را در بیکاری در آن اداره ی الکی بگذراند تا روزگار خوب برسد!
او از بیکاری خسته است من از حجم انبوه کارها.
و هر دو انتخاب دیگری نداریم،
مثل اکثر مردم دنیا.
فکر کنم بچه دوم باعث شده یکم خسته بشی،منپباهمین یکی هم یه جاهایی کم میارم میگم اگه دوتا بود چطور از پسش برمیومدم و قدرت یه مادر جوریه که 4تاهم باشن برمیاد ولی خب خودش اونوسط فرسوده هم میشه مردا فرسودگی بابت بزرگ شدن سرکله زد ب بچه ندارن بیشتر مسائل اقتصادی شاید خسته کنشون ،این نظر منه البته
سلام،می دونید بچه دوم به مراتب سخت تر از بچه اول و سوم!مامان های با تجربه بهم گفتند،مسائل اقتصادی هم واقعا روز به روز سخت تر میشه
خدا به ما و مردها قوت و توانایی بده❤