نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....
نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....

شب نگار

چهارشنبه ی طلایی عزیزم

از این روزها که همه!خوش اخلاق اند،خوش خوراک اند و خانه به اشاره ای جمع و جور می شود،روشنا می خوابد،زینا با خودش بازی می کند نه با تبلت!من،من سرشلوغ می نشینم گوشه ی دنج خانه،قهوه و انجیرخشک و توت خشک می خورم و شماره دوزی می کنم....بوی قرمه سبزی شام آرام آرام در خانه می پیچد و من خوشحالم!

پ.ن:آقای میم آمد خانه گفت این بوی غذای ماست در راهرو پیچیده؟به خودم گفتم خوش به حالشون قرمه سبزی دارند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد