نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....
نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....

شب نگار

شاید یک روز ساعت سه نیمه شب که مست خواندن کتاب و نوشتن مقاله ام،یادم بیافتد،روزگاری ساعت سه نیمه شب ماشین لباسشویی کار می کرد و من  لباس ها را تا و ریخت پاش ها را جمع می کردم تا فردا زمان بیشتری برای خودم و بچه ها داشته باشم..‌.

دلم برای این روزها تنگ می شود یعنی؟؟؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد