ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
شام خوردیم و من خسته درازکشیدم کنار بچه ها...
روشنا غلت می زند و روی شکم می خوابدو برای زینا که روبه رویش دراز کشیده می خندد....
زینا سرش را می گذارد روی دست های روشنا و می گوید میو میو!من مامان گربه ام تو بچه گربه ای....
هر دو در هم می لولند!مثل گربه ها و من هر دو را نوازش می کنم و از ذهنم می گذرد
چطور مادر دوتا بچه شدم؟هنوز مونای درونم در پانزده سالگی مانده!!!
مادر دو بچه بودن خیلی لذت بخشه
اصلا پشت تلفن میپرسن بچه هات خوبن رو خیلی دوست دارم
سلام...لذت بخش و به همان اندازه پرمسولیت و دغدغه مند
درک تون میکنم
متشکرم
سلام چرا خط بکشیم بینشون؟ مادر شدن که کهن سالی نیست بستگی به تفکر آدم داره، پر از تجربه های نو و نابه بنظر من
اینکه یکهو می بینی دوتا بچه داری یک حس خاصی داره که با یک بچه آدم بهش نمی رسه...انگار خیلی از عمر زندگی ات گذشته که دوتا بچه داری!!!
سلام اگر در 15 سالگی موندی که الان نباید اینجا باشی! پس خودت هم خواستی که مادر دو تا دختر شدی.
یعنی چی " جامعه ما طوریه که مجبوریم خط بکشیم بین این دو تا احساس؟ " کدوم دو احساس؟
سلام...احساس جوانی و تجربه پذیر بودن و حس کهن سالی یک مادر!تجربه کردی؟؟؟
سلام. به نظرم اکثر خانوم ها همینطورند. جامعه ما طوریه که مجبوریم خط بکشیم بین این دو تا احساس.
سلام....ولی خوبیش اینکه داریم از این دوران خط کشی غیرمنصفانه عبور می کنیم