نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....
نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....

روزنگار

کاش یک آپشن داشتیم‌...انتخاب دوتا زندگی موازی....که اگر در هر کدام از آن ها خستگی و ملالت فشار آورد با یک دکمه شیفت!بشیم به زندگی بعدی!!!

کاش همه چیز بهم نمی ریخت و می شد...به جای پناه بردن به خواب،دورهمی،گوشی و فضای مجازی،موادمخدر،الکل و خودکشی،

تغییر شرایط می دادیم و از نو شروع می کردیم....

چرا این آرزو را دارم؟

چون یکی از نزدیکانم در دهه ی شصت آنقدر مومن ،خوش تیپ، جذاب، مهربان و همه چیز تمام بود که عاشقان فراوان داشت و زبانزد خاص و عام....

یکجورهایی فخر خانواده بود اما از میانه ی دهه ی هفتاد آنچنان راه را اشتباه رفت و به زمین خورد و به زمین زد که سه روز پیش دور از همه در کنج خانه ای که پلمپ شده بود سکته قلبی کرد و تمام....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد