نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....
نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....

شب نگار

زندگی ایده آل من یعنی امشب!که آقای میم بعد از سالی!دو روز پشت هم رفت سرکار از صبح زود تا غروب و اوایل شب،

خسته آمد خانه،زینا رو بردم واکسن و عکاسی و به خاطر خستگی و اثر دارو 

همزمان با پدرش ساعت ۱۰شب خوابید!

روشنا هم همین حدودا کمی دیرتر،

حالا من هم سکوت آخرشب و ذوق تنهایی که دوساعت برای من ومختص به من!!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد