نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....
نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....

روزنگار

سال قبل آقای میم گلدان یاس رازقی خرید....امسال بعد از زمستانی که کاملا خشک شد و من امیدی به حیاتش نداشتم،اوایل اردیبهشت دوباره جوانه زد و حالا غرق گل است...اما برگ هایش زرد شده اند....یاد خودم می افتم،هنوز بعد از ده ماه که از تولد روشنا می گذرد،روزهایی که بی خوابی متمادی کشیده باشم و خسته باشم،وقتی به روشنا شیر می دهم انگار جان خودم سلول سلول کنده می شود می رود داخل شیر...حس بد و دردناکی دارم....برای یاس عزیز که فقط گل هایش دیده می شود نه تن رنجورش،کود تقویتی خریدم....

نظرات 1 + ارسال نظر
فاضله دوشنبه 10 خرداد 1400 ساعت 15:14 http://golneveshteshgh.blogsky.com

اینم میگذره ازش لذت ببر

حتما میگذره....ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد