نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....
نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....

شب نگار

امروز از آن روزهای لعنتی بود که هم بدخواب شدم،هم سردرد،هم بی خواب،هم هیییچ جای خانه جمع و جور نشد با آنکه سه برابر انرژی گذاشتم،هم بچه ها هر دو بدخلق بودند،آقای میم تا توانست سربه سرم گذاشت،زار زار گریه کردم از دستش،بدن درد ناشی از ورزش و شکستن رژیم را هم بهش اضافه کنید و.....تمام نمی شود!بچه ها نمی خوابند درحالی که هرشب این موقع خواب بودند....

دلم می خواهد بروم سرکوه بلند داد بزنم!!!!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد