نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....
نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....

باران

نشستم روی نیمکت،روبه روی پنجره ی قدی  رو به جنگل سبز و مه آلود،رگبار باران  روی شیروانی صدای یکنواخت خوبی دارد،آسمان دم صبح ابری و خاکستری است،

خروس همسایه می خواند،

اینجا خانه ای است که پدرم با پیچ و خم های بسیار ساخت،

زمینی در یک روستای دور از شهر روی تپه های مشرف به جنگل و دریا خرید،

بعد کم کم پی ساختمان را ریخت،دنبال سند رفت،طبقه اول را زد،طبقه دوم تمام دیوار را پنجره زد،

مهندس اول کمی اهمال کار در آمد،پول زیاد گرفت،گرانی های سال نود وشش آمد،کار خوابید،

همسایه کناری از شدت حسادت شکایت کرد که ساختمان در حیاط ماست،یک سال در گیر دادگاه بود،حکم تبرئه با برگه سند تک برگی با هم آمد،

مشکل مالی پیش آمد،ماشین را فروخت،هرچه من و خواهر فرنگ نشین گفتیم ویلا را بفروش و آماده بگیر گوش نکرد،

مهندس جدید آمد،کرونا آمد،راه ها بسته شد،با اتوبوس هر هفته آمد،وام گرفت،پول قرض کرد،

کار خوابید،

اول امسال کمی اوضاع بهتر شد،اتفاقی آشنای مادرم را پیدا کردند،پول زیاد گرفت و کار را تمام کرد،

دوماهی هر هفته خرد خرد آمدند،تمییز کردند،وسیله چیدند،خرده کاری ها را انجام دادند پول خرج کردند تا شد این....

نشستم جلوی پنجره،به جنگل نگاه می کنم نتیجه استقامت پدر و مادرم را می بینم دلگرم می شوم به زیرپا گذاشتن تمام مشکلات ریز و درشت برای رسیدن به آنچه خوب است....

نظرات 10 + ارسال نظر
Reyhane R شنبه 1 آبان 1400 ساعت 19:45

عخییی.چه زیبا و رویایی ^_^

خیلی زیاد رویایی بود

محدثه شنبه 1 آبان 1400 ساعت 07:20

واووووو عزیزم…. چقدر قشنگ . پس تو هم الان خونه باغ داری… اینجا کجاست مونا جان؟ بگو ببینم چقدر به من نزدیکی یا دوری

سلام محدثه جان،واقعا دارایی خوشحال کننده ای!ما از شما دوریم،سمت چالوس هستیم

دلی شنبه 1 آبان 1400 ساعت 01:38

مبارک باد،افرین به مامان بابای صبور ،از چشم بد دوررررر.

متشکرم....این یکی از ملموس ترین نتایج صبر بود که دیدم

رهآ پنج‌شنبه 29 مهر 1400 ساعت 21:48 http://Ra-ha.blog.ir

آخخخ چقدددر قشنگ. خوش بگذره عزیزم.
امروز هوای تهران معرکه بود، مث هوای شمال .. ی بوی لطیف باردن و برف میومد.

امروز سمت خونه ییلاقی پدرم، برف اومد :)

ممنونم رها جانم..چه خوب که تهران هم بارون اومد

نرگس پنج‌شنبه 29 مهر 1400 ساعت 16:47 http://joqdebaroonkhorde.blogfa.com

ای جاان اینجوری آرامش بعد از سختی خیییلی بیشتر میچسبه اتفاقا
من فقط عاشق اون خرمالوی گوگولی شدم که داره با اون رنگ نارنجیش بین اونهمه سرسبزی رو قله ی درخت خودنمایی میکنه

سلام نرگس جان،چه نگاه قشنگی داری...خرمالوها با سبزی درخت ها ترکیب قشنگی

مامان یک فرشته پنج‌شنبه 29 مهر 1400 ساعت 15:49 http://Parvazeyekfereshte.blogsky.com

پنجره ای رو به بهشت...
واقعا حیف بود اگر میفروختن

سلام،یکی از حرف های پدرم همین بود که خودم طراحی کردم و تمام طبقه بالا پنجره داره به جای دیوار،و ویلاهای ساخته اینطوری نیست

مامان چیچیلاس پنج‌شنبه 29 مهر 1400 ساعت 13:43 http://Mamachichi.blogsky.com

آفرین

آرامش پنج‌شنبه 29 مهر 1400 ساعت 12:27 http://harim-e-del.blog.ir

به به چه عالی... خوش بگذره
خدا زیادش کنه براتون جاهای بهتر و با پیش‌زمینه‌ی آسانتر

یاسی‌ترین پنج‌شنبه 29 مهر 1400 ساعت 09:46 http://yasitarin.blog.ir

وای عجب جایی رفتی
دمشون گرم استقامت کردن
عالیه... خوش بگذره ...

یاسی عزیزم،ممنونم

نوید پنج‌شنبه 29 مهر 1400 ساعت 07:23

ویو عالی. خدا برکت بده به این خونه و ساکنینش و مناظرش. عکس از سمت دریا هم بود عالی تر میشد

سلام...ممنونم از دعای قشنگتون،فاصله با دریا حدود پانزده دقیقه است با ماشین،

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد