ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
تمام دیشب روشنا تب و تهوع داشت
تمام شب زینا بینی اش گرفته بود و گریه می کرد
تمام دیروز من فکر می کردم جمعه است و فردا شنبه ی دوست داشتنی ام شروع می شود
زینا کل کتاب امتحان ریاضی دارد
حوصله هیییییییچ کاری ندارم جز خوابیدن
احتیاج به مادری دارم که زنگ بزنم و بروم خونه اش
خیالم از ناهار و روشنا راحت باشد و بچسبم به ریاضی زینا
اما نیست
مادرم هر روز مشغله ای دارد برای بیرون خانه بودن
وجودت سلامت عزیزم
دغدغه های مادرانه همیشه ناب هستند
ممنونم...
خدا بهت صبر بدهد
بچه بزرگ کردن سخت است
و حامی می خواهد
شما از پسش بر می آیین
اوووف از پسش براومدم