نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....
نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....

پوشک

روشنا را از پوشک گرفتم و برخلاف زینا،پروسه سخت و طولانی به نظر میاد،

دوهفته ای خانه نشین هستم تا در خوش بینانه ترین حالت یاد بگیرد و دست از آبیاری فرش و خانه بردارد!

تصمیم گرفتم در این خانه نشینی اجباری ،خانه تکانی هم انجام بدهم،از دیروز کمداتاق را ریختم بیرون و تصمیم داشتم آرام آرام پیش بروم اما بچه ها سرعت ریخت و پاش بیشتری داشتند و حالا خانه منفجر شده!

تمام دیشب خواب دیدم شلوار روشنا خیس بوده و یاد نگرفته

هرچند اطرافیان می گویند به مرور بهتر خواهد شد اما من طبق محاسباتم دیر اقدام کردم تا قسمت ارادی مغز کامل بشود و پروسه آسان و کوتاه پیش برود.

امروز با روانشناس صحبت می کنم.

نظرات 1 + ارسال نظر
مبینا سه‌شنبه 21 شهریور 1402 ساعت 11:24

هر چی دیرتر باشه و بجه خودش پذیرش داسته باشه و متوجه باشه خییلی بهتره . استرس هم کمتره .من دخترم از قبل سه سال ینی دو سال و ۸ ماه روزا جیش رو میگفت و در سه سال و دوماه هم کلا شبا هم کنترل داشت و اوکی شد . موفق باشین

ممنونم
روشنا هم سه سال و دوماهش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد