نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....
نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....

چهارسالگی

امروز می شود چهارسال که در این وبلاگ می نویسم.

از اینکه از کانال (با وجود تمام خوبی هایی که داشت) به وبلاگم برگشتم،خوشحالم.

کانال یکجور برون گرایی مجازی بود و من هم درونگرام و هم انزوا طلب!

پارسال تا امسال خیلی چالش داشتم شبیه نقاشی خط خطی بود،

چهارسال تلاش می کنم حال خوبی داشته باشم،اما یکجور ترمز روانی سنگین مانع حرکت من می شود.

فکر می کنم امسال با قبولی آزمون ها حال بهتری داشته باشم

گاهی به این بیت فکر می کنم:

صَفای گوشهٔ آرامِ آشیان چون هست

 نِگَه دار و به آرایشِ قَفَس مَفُروش

بشوم مادرخانه داری که اهل گلدوزی و خیاطی است و با بچه ها و کارِخانه مشغول،بی دغدغه،بی هیاهو

اما به چهل سالگی ام در این دنیای مدرن فکر می کنم بی دستاورد،بدون استقلال مالی،حس بدی پیدا می کنم.

هر روز امیدم به قبولی آزمون کم و کمتر می شود اما باید آنقدر بخوانم تا بالاخره قبول بشوم.

امسال سال تلاش بود برایم،سال دستاوردهایی که برای سی چهل سال بعد.


نظرات 1 + ارسال نظر
ضحی پنج‌شنبه 22 شهریور 1403 ساعت 11:03

سلام عزیزم
روزت بخیر
اولین باره پیام میزارم براتون
ب نظرم حتما حتما از دکتر محمد سرزعیم ک تخصصی روی زانو کار میکنن و فرق العاده کاردرست و البته مسلمون و متعهد هستن هم ی بار مراجعه کنین
مطبش قلهک هست
ی ذره سخت وقت میده ولی واقعا ارزشش داره
اصلنم الکب کسی نمیفرسته زیرامل

ممنونم از معرفی پزشک
ممنونم از اینکه کامنت گذاشتید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد