نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....
نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....

دنیای بعد از تو

گرگ و میش اول صبح،پرده را کنار زدم ببینم باران می آید یا نه،هلال نازک ماه را دیدم و از سرم گذشت امروز دنیای بی تو را زندگی می کنم...

بچه بودم که جنوب لبنان آزاد شد،آن وقت ها رئیس بزرگ با مادربزرگم در یک خانه بود،می رفتم داخل اتاقش و مجله هایی را می خواندم که پر بود از عکس شادی مردم با پرچم های زرد رنگ که روی سیم خاردارها و دیوارهای خراب نصب شده بود،

بعدها مرتب اجتماعاتی می دیدم پرشور،سخنرانی هایی زیبا و چهره ای مصمم و آرام که تک جمله هایش ترند میشد،(همین امضای آخرش....)

من از آغازگر فاجعه ۷اکتبر بیزارم...هنوز بعد از یکسال نفهمیدم چرا باید یک دیو سرتاپا مسلح دیوانه را بیدار و عصبانی کرد،

آدم هایی که کشته شدند،مهره های کلیدی که ترور شدند،بچه های ترسیده و مجروح،خانه ها و زیر ساخت های ویران شده،چطور می شود این را جبران کرد؟

آبروی رفته،شکست اطلاعاتی تسلیحاتی که پشت هم رخ می دهد با چه چیزی دوباره به دست می آید؟

آه سید حسن عزیزم،فارغ از هر جهت گیری سیاسی،تو قهرمان من بودی،قهرمانی که جنوب لبنان را آزاد کرد،امروز من به اندازه ۱۳دی ۹۸ غمگینم و از تصور دنیای بدون تو گریه می کنم...

و لابکینَّ علیکَ بُکاءَ الفاقدین

و در نبودنت و از این روزگار بی تو، بلند بلند گریه می کنم...

پ.ن:حتی خدا هم موافق و مخالف دارد،لطفا سعی نکنید با کامنت های بیدار کننده من را آگاه کنید!!!!

نظرات 4 + ارسال نظر
سمیه س دوشنبه 9 مهر 1403 ساعت 10:05

ناراجت نشید
منظوری نداشتم
قطعا خودم هم پر از تناقضم
تناقض یعنی فکر کردن و شوریدن علیه باورهایی که در مغزمون فرو کردند
از یک سو عقل می اندیشه، از یک سو دانسته ها از زمان کودکی و ... فشار میاره
مغزی که دچار تناقض نباشه یعنی یا فکر نمی کنه یا از این مراحل رد شده که در اطرافیانم ندیدم به این مرحله برسه، بیشترمون در حال گذاریم و پر از تناقض

ناراحت نشدم،قطعا نوشتن در فضای عمومی قضاوت های دیگران را هم در پی دارد
همین که اکثر ما در مرحله تناقض ها هستیم نیازمند اینکه روی خودمون تمرکز کنیم تا دیگران

سمیه س دوشنبه 9 مهر 1403 ساعت 00:14

پستی پر از تناقض
شببه خیلی از پستهای دیگه
البته که برای من خیلی جذابه
و این‌تناقضات آغازی بر زیستی جدید خواهد بود

بهتر هرکس به فکر پیدا کردن تناقض های خودش باشه!

هما یکشنبه 8 مهر 1403 ساعت 09:09

منم مثل خودت میگم چرا هفت اکتبر اتفاق افتاد؟؟شاید چون کشورهای عربی در حال عادی سازی روابطشان با اسرائیل بودن...

شاید.....

نازنین یکشنبه 8 مهر 1403 ساعت 06:29

رفتنش باورم نمیشه.فکر کردم می مونه و روزهای خوب رو هم میبینه.خیلی رفتنش غم انگیز بود

ناباوارانه. بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد