نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....
نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....

روز ابری

باران می بارد...باران درست و حسابی،با رعد و برق و ابرهای درهم تنیده

خوابم نمی برد،دیشب هم خوابم نمی برد، حرف هایم پیش مشاور در سرم می پیچد،

تمام دیروز ترس داشتم،انگار کنار دره ای عمیق و سیاه راه می رفتم،

نمی دانم آقای میم چقدر همکاری می کند،چقدر اوضاع را درست می کند 

سعی می کنم امیدوار باشم...

نظرات 2 + ارسال نظر
نسترن پنج‌شنبه 24 آبان 1403 ساعت 15:28 http://second-house.blogfa.com/

رفتید پیش مشاور؟
خوب بود؟

ظاهرا خوب بود باید زمان بگذره و عملکرد آقای میم رو دید

محبوب حبیب پنج‌شنبه 24 آبان 1403 ساعت 14:26

ان شاالله خوش خبر باشی

امیدوارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد