نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....
نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....

این روزهای من

"هیچ نوتیفیکیشنی ندارم. هیچ کس بهم پیام نداده. هیچ‌کس جایی منتظرم نیست. همیشه نامرئی‌،گمم. زندگیم تکرار ملال آور روتین‌های تکراریه."

این نوشته یک کانال بود...دیدم چقدر شبیه حال و روز من...

این روزها که حسابی درگیر بچه ها و خانه و درس و آزمونم.

حس می کنم از دل این روزها زنی بیرون می آید که دوباره روابطش را  با دوستان و همکلاسی ها و همکارها می سازد،کافه می رود،شهرکتاب،حرف می زند،کلاس می رود،رانندگی می کند و زندگی نکرده اش را به خودش هدیه می دهد.

آرزوهایش را بازسازی می کند و در چهل سالگی هیچ شبیه امروز نخواهد بود...


نظرات 2 + ارسال نظر
نسترن یکشنبه 4 آذر 1403 ساعت 23:55 http://second-house.blogfa.com/

تو میتونی مونا
شک ندارم

ممنونم نسترن عزیزم

فرزانه یکشنبه 4 آذر 1403 ساعت 12:12

حتما همینطور خواهد بود

ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد