نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....

مادر

مادر بودن،مادر داشتن،

پیچیده ترین حس های دنیاست.

بچه که بودم روضه ها برایم خیلی سخت بود،اینکه غروب بشود در خانه را باز کنی و مادر دیگر در خانه نباشد...لازم نبود روضه خوان آسمان و ریسمان را بهم ببافد،غربت بچه ها دلم را ریش می کرد.

مادر که شدم نمی دانم چقدر این قسمت روضه واقعیت دارد و چقدر زاییده تخیل است اما می دانم که اگر من هم بودم،

بعد از ماه ها بیماری همین که کمی حالم جا می آمد دوست داشتم خودم موهای دخترکم را شانه کنم،برای پسرهایم غذا آماده کنم،شادی و برق چشم هایشان را ببینم که خوشحال اند "مادر خوب شده"...

اینکه مادر بشوی و دل به تقدیر بدهی و بچه های کوچکت را در این دنیای بی رحم بگذاری و بروی خودش روضه ی مفصلی است

که مردها هرگز درد این رفتن را نمی فهمند...

می آیند روضه را مردانه می کنند،آب و تاب کذب می دهند،دروغ و راست را بهم می چسبانند و خودشان را مدیون می کنند.


نظرات 3 + ارسال نظر
فرزانه شنبه 17 آذر 1403 ساعت 08:34

متاسفانه همه چیز را به ابتذال کشیدند اینها
و همینه که دل آدم را به درد میاره. اینکه هیچکس ازش برنمیومد اینچنین مردم را از دین گریزان کنه که اینها کردند !!!!!!!!
من که از بچگی دیگه توی هیچ روشه ای پا نگذاشتم. و چیزی که خیلی آزارم میداد در همون سنین نوجوانی این بود که میگفتند حتی یه گوسفند را هم قبل ذبح بهش آب میدن ولی اینا به حسین آب ندادند !! و من چقدر ازشون بخاطر این حرفا بیزار میشدم. خجالت بکشید واقعا !!

دقیقا همین فرزانه عزیزم...
متاسفانه خجالت نمی کشند...

حنا جمعه 16 آذر 1403 ساعت 00:48 http://Khaneyeaftabi.blogsky.com

عظمت یه اتفاق و رویداد تاریخی مذهبی رو به پایین ترین و بز ارزش ترین مقام تنزل میدن با این تفاسیرشون..

زینب پنج‌شنبه 15 آذر 1403 ساعت 21:43

عزیزم روضه رو مردانه میکنند یعنی چی دقیقا؟
اتفاقا بازمانده این روضه، روضه نخوند همه غمو رو دلش کشید و فقط به چاه گفت...آره از این مردها دیگه نیست...

یعنی روی ماجرای کوچه مانور می دهند...یکجوری خنده دار غلو می کنند
اینجا جای گفتن نیست حتما خودتون شنیدید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد