نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....
نوشته های من...

نوشته های من...

نوشته های من وقتی بچه ها خوابیدند....

پیراهن گل گلی

پیراهن گل گلی پوشیدم،ته آرایش صورتی دارم،با این استایل شیک و پیک باید در مهمانی دوستانه ای باشم مشغول گپ و گفت!اما پیش بند خال خالی بستم و میخواهم خانه ای که دیروز غروب مرتب بود و آلان منفجر شده، (واقعا نمی دانم چرا!!)،مرتب کنم،ظرف بشورم،ناهار بپزم،جارو کنم در حالیکه زینا مرتب غر می زند حوصله ام سر رفته! و با روشنا با هم کل کل می کنند!!!!

مادرخانه دار بودن  صبر زیادی می خواهد.

عصر نوشت

هنوز خانه کامل جمع نشده،چون برق ها رفت))):

دومین لیوان قهوه را خوردم و برم به بجنگ این دیو سیاه!!!


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد