پیراهن گل گلی پوشیدم،ته آرایش صورتی دارم،با این استایل شیک و پیک باید در مهمانی دوستانه ای باشم مشغول گپ و گفت!اما پیش بند خال خالی بستم و میخواهم خانه ای که دیروز غروب مرتب بود و آلان منفجر شده، (واقعا نمی دانم چرا!!)،مرتب کنم،ظرف بشورم،ناهار بپزم،جارو کنم در حالیکه زینا مرتب غر می زند حوصله ام سر رفته! و با روشنا با هم کل کل می کنند!!!!
مادرخانه دار بودن صبر زیادی می خواهد.
عصر نوشت
هنوز خانه کامل جمع نشده،چون برق ها رفت))):
دومین لیوان قهوه را خوردم و برم به بجنگ این دیو سیاه!!!